سالهاست که نابرابری جنسیتی به شکل باوری مستحکم در ذهن بسیاری حک شده است. باوری که در قالب رفتار افراد به عنوان مادر و پدر، کارفرما و دیگر نقش های مختلف جامعه نمود پیدا کرده و با آداب و رسوم و شیوههای رفتاری از نسلی به نسلی دیگر منتقل شده است.
در دو دهه گذشته، زنان ایرانی تغییرات گسترده اجتماعی و فرهنگی را تجربه کردند که نقش های اجتماعی آنها را دستخوش دگرگونی کرده است. افزایش دانش، آگاهی و تحصیلات زنان نقش بسزایی در پذیرش نقشهای اجتماعی جدید و فاصله گرفتن از نقشهای سنتی زنان (خانهداری، مراقبت از کودک) داشته است. این تحول موجب افزایش مقاومت در برابر کلیشههای جنسیتی و حرکتی به سوی دیدگاهی تازه شده است.
اما این تغییرات مشکلات و تعارضاتی را بین نقش جدید زنان با نقشهای سنتی آنها ایجاد کرده و چالشهایی را در تطبیق هویت جدید با زندگی روزمره به همراه داشته است.
از دیدگاه زنان، فرهنگ مردسالار بزرگترین مانع برای برخورداری و بهرهمندی از حقوق اجتماعی است.
نتایج تحقیقات انجام شده در ایران در سال ٢٠١٢ که در مجله بینالمللی تحقیقات زنان منتشر شد، نشان داد “در حیطههای خانوادگی کلیشههای جنسیتی وجود دارد و منجر به بروز برخی تناقضات در مسئولیتها و ارزشهای مربوط به خانواده میشود.”
در این تحقیقق آمده است: “با وجودی که زنان در عرصه عمومی و جامعه شرکت میکنند و سهمی در امرار معاش خانواده دارند اما همچنان از سوی مردان دست کم گرفته میشوند و تمایل به حضور آنها در عرصه اجتماع کمرنگ است.”
تقسیمبندی مشاغل نیز در ایران بر اساس جنسیت است و بخش اعظم بازار کار در ایران همچنان برای مردان در نظر گرفته میشود. با این حال دیدگاه جنسیتی نسبت به اشتغال زنان پیشرفتهایی را هم نشان میدهد.
بررسیها نشان دادهاند “به دنبال کاهش کلیشههای جنسیتی و حضور زنان در عرصه اجتماع، شدت تمایز جنسیتی در اذهان عمومی و نهادهای اجتماعی در حال تغییر است و از آن کاستهشده است”. این تحول در بسیاری از کشورهای دیگر دنیا هم دیده میشود.
در ایالات متحده نیز، برای نمونه، چشمانداز جنسیتی در قیاس با سه دهه گذشته تغییر کرده است. این تغییرات شامل افزایش حضور زنان در حیطههای مختلفی چون ورزش، آموزش و سمتهای سیاسی و مدنی است.
بر اساس گزارش ائتلاف ملی زنان و دختران برای تحصیلات، در سال ١٩٧٢ تصویب قانون نهم “مسائل زنان، آموزش و اصلاحات اجتماعی”، منجر به حضور زنان در ورزش، مدرسه و دانشگاه شد. نتیجه چنین حضوری شگفت انگیز بود. به عنوان مثال “در سال ١٩٧١ تنها ٧ درصد از دختران در ورزشهای دبیرستان شرکت میکردند در حالی که این رقم در حال حاضر به ٤٠ درصد رسیده است”.
همچنین بر اساس گزارش انجمن کالجهای پزشکی آمریکا در سال ٢٠١١، “زنان پیشرفتهای مشابهی را در ثبت نام در دانشکده پزشکی داشتهاند” و شمار دانشجویان زن از “۳۵ درصد” در سال ۲۰۰۶، به “٤٧ درصد” رسیده است.
همچنین “حضور زنان در مقطع لیسانس در مدت زمان مشابه ۶ برابر افزایش یافته” و به رقم جالب توجه ٥٧ درصد رسیده در حالی که این رقم در سال ١٩٨٠ در حدود ٤٠ درصد بوده است. این آمار و ارقام رشد چشمگیر و پیشرفت قابل توجه زنان را در عرصه اجتماع آمریکا در چهاردهه گذشته نشان میدهد.
همچنین میتوان به حضور بیشتر زنان در عرصههای اجتماعی و سیاسی در مقایسه با سال ١٩٨٠ اشاره کرد که البته هنوز جای پیشرفت بسیاری دارد. با اینکه حدود نیمی از نیروی کار ایالات متحده را زنان تشکیل میدهند هنوز کمتر از ٦ درصد از مدیران اجرایی (در حدود ١٠٠٠) نفر زن هستند و در کنگره امریکا ١٨ درصد از نمایندگان را در سال ٢٠١٤ را زنان تشکیل دادند.
با وجود حضور و تلاش بیشتر زنان در جامعه در دهههای اخیر هنوز هم تغییر جدی در باورهای افراد جامعه در زمینه جنسیت کافی نیست و با وجود این که کلیشه جنسیتی در زنان تغییر کرده است تحقیقات نشان میدهند که این تغییر در مردان بسیار کند و بطئی یا دچار توقف بوده است.
با اینکه حضور مردان در شغلهایی که بیشتر زنانه قلمداد میشوند پررنگتر شده است اما باز هم تعییر کلیشههای جنسیتی به اندازه زنان نیست هر چند باز هم حرکتی رو به جلو دیده میشود. بنابر گزارش مرکز ملی بهداشت کار در سال ٢٠١٣ “حضور مردان در پیشههایی مانند پرستاری ٩ درصد شده در حالی که این میزان در سال ١٩٨٠ در حدود ٤ درصد بوده است”؛ که رشدی کم اما رو به جلو را نشان میدهد.
الیزابت هیز و همکارانش یکی از جدیدترین مطالعات را درباره کلیشههای جنسیتی انجام داده و نتایج آن را امسال در نشریه (PWQ) منتشر کردهاند. در این تحقیق کلیشههای جنسیتی از سال ١٩٨٣ تا ٢٠١٤ بررسی شده که موید تغییر زیاد کلیشههای جنسیتی در ٣٠ سال گذشته است. این تغییرات به قدری چشمگیر بوده است که حتی مردان نیز کمتر به تداوم نقشهای سنتی از سوی همسرانشان علاقه دارند.