Senses Cultural- داود قنبری:بخشی مهم از فعالیتهای بنیاد #Senses Cultural به حمایت از محیط زیست و نیز تشویق افراد، گروهها و انجمنها به #طبیعتـگردی اختصاص دارد و اصولا بر این باوریم با گردشگری در طبیعت که از مهمترین انواع گردشگری به شمار میرود، همگان را تشویق میکنیم که طبیعت اطراف خود را بشناسند و از آن لذت ببرند. حال اگر در این میانه برخی حرکتهای خیریهای با محوریت طبیعتگردی شکل بگیرد، دو هدف سازمان ما در یک جهت قرار میگیرند و به پیش میروند. کمک از طریق طبیعت به حرکتهای خیریهای. شاید نمونه شاخص چنین کمکهایی را بتوان در تلاش خانم سارا سفری جست و جو کرد که چندی قبل به دعوت بنیاد Senses Cultural به شهر دیویس کالیفرنیا آمد و در یک سخنرانی شرکت کرد و همچنین مراسم امضای کتابش را نیز با مخاطبان و علاقهمندان فعالیتهایش برگزار نمود.
رویایی که به واقعیت پیوست؛ گفت وگو با سارا سفری
در تداوم چنین کاری این بار به سراغ خانم #فاطیماـنفیسی رفتیم، تا از او بخوانیم و بشنویم درباره زندگی در کوهستانهای #هیمالیا در نپال. خانم نفیسی در ایران و انگلستان تحصیل کرده . اما تحصیل و وسوسههای زندگی در دنیای مدرن و شهری با تمامی امکانات و ابزارش، نتوانسته او را از سیر و سفر در طبیعت باز بدارد. تحصیلات او در معماری و مجسمهسازی و زندگی در شهرهای مدرن، عشق او را به طبیعت کم نکرد. در سالهای گذشته، فاطیما و همراهش(پارتنر) روزبه، تصمیم میگیرند مزرعه کشاورزی ارگانیک را در نپال ایجاد کنند. مزرعهای روی علفزاری که با جنگل احاطه شده است. این مزرعه بعد از مدتی به بهشتی برای مسافران و جهانگردانی تبدیل شد که تجربهورزی در طبیعت کوهستانهای سبز هیمالیا را میخواهند. مسافران از تمام نقاط دنیا به این مکان رفته و تجربههای طبیعتگردی و کشاورزی خود را با یکدیگر تقسیم می کنندو از زیباییهای طبیعت آن جا بهره میبرند.گفت وگوی اختصاصی سایت فارسی Sensescultural با خانم نفیسی را بخوانید.
خانم نفیسی! چه شد که به طبیعت علاقهمند شدید و به قول شاعر راه کوه و صحرا را در پیش گرفتید؟
جالب است که برایتان بگویم، من هیچوقت در شهر زندگی نکردم. حتی در دوران کودکی نیز، خانواده من در اطراف تهران زندگی میکردند. لذا من همیشه با طبیعت و درختان و کوه و… زندگی کردم. من زندگی در طبیعت را ادامه میدهم، همانگونه که همیشه کردهام، اما در کشور و پروژهای متفاوت.
چرا نپال را انتخاب کردید؟
نپال به خاطر کوهستانها و طبیعتش شهرت زیادی در دنیا دارد. کوهستانهای مرتفعی که افق را از عظمت میپوشاند. من نپال را برای طبیعت بکرش و تجربهاش انتخاب کردم. احساس درونی و رابطهای عمیق با کوهستانهای هیمالیا دارم. رشته کوه مقدس آناپورنا، و مردم و سبک زندگی الهام بخششان، تغییرات زیادی در من بوجود آورده است.
زندگی در نپال چه حسی به شما میدهد که در مکانهای دیگر، مثل انگلستان، نمیتوانید به دستش آورید؟
یک فرهنگ کهن در روستاهای اطراف مزرعه ما همچنان حضور دارد،نفس میکشد و زندگی میکند. مردم نپال در کل مردم خوشحالی هستند. آنها همانگونه که گذشتگانشان با طبیعت زندگی میکردند، زندگی را ادامه داده و سمبلها و نمادهای اصلی زندگیشان را حفظ کردهاند. زن بودن در این سرزمین و سنتش آموزنده است. اینجا طبیعت است که سنت را خالص و دست نخورده نگه داشته، برای آنکه دنیای مدرن وارد آن نشده است.
از نپال با این همه کوه و قله چه آموختید؟
من یاد گرفتم که چگونه با طبیعت زندگی کنم، آموختم که چگونه از درون حقیقی باشم، مثل زندگی روستاییها و دور از آلودگیهای زندگی شهری. مردم نپال بسیار ساده هستند با کوهستانها که زندگی روزانه آنهاست. ما هر روز کوهستانهای مرتفع و عظیم را نگاه میکنیم، شاید برای همین است که سنت روستاییها انقدر ساده است، سنتی که در کتابها نام و نشانی از آنها نیست و چیزی نوشته نشده است. در کوهستان، خیلی از لذتهای زندگی شهری وجود ندارد، حتی تلویزیون هم نیست. بزرگی و عظمت طبیعت در همه جای این سرزمین حس و فضای متفاوتی در ذهن بوجود میآورد. سبک زندگی هیمالیاییها ارتباط خیلی نزدیکی با طبیعت دارد، آن هم بخاطر مقدس دیدن طبیعته.محلیها خود را در برابر این کوهها و طبیعت قدری کوچک میبینند.
وقتی به نپال رفتید، چه شد که تصمیم گرفتید این مزرعه را تاسیس کنید؟
در نپال کشاورزی بر همه چیز غلبه دارد. کسب و کار بیشتر مردم کشاورزی است. ما قبل از این که این زمین را پیدا کنیم، شش ماه در نپال سفر کردیم تا توانستیم چنین مکانی را پیدا کنیم و سپس با مدد گرفتن از تکنیکها و ابزار محلی، ساخت مزرعه را در این طبیعت وحشی شروع کردیم. اما کاشت محصولات ارگانیگ در همه جا آسان نیست، حتی در اینجا که بارندگی پایدار و مداومی دارد.
برای راهاندازی مزرعه چه کاری انجام دادید و از کجا شروع کردید؟
در ابتدا از چشمهای در درون جنگل آب آوردیم. سپس تمیز کردن مزرعه را شروع کردیم. مزرعه ۲۰ سالی بود که دست نخورده بود و کندن و هرس کردن بوتههای خاردار خودش ۱۰ ماهی زمان برد تا زمین آماده کشت و زرع شود. پس آن بود که کاشت را شروع کردیم و گلخانهای برای پرورش بذرهای مورد نیاز ایجاد کردیم.
وقتی در کشوری زندگی میکنید که صاحب بزرگترین قلههاو رشتهکوههای دنیاست، طبیعی است که باید به کوهنوردی هم علاقهمند باشید؟
یکی از علائق و وابستگیهای زندگی ما این است که برای رفتن به هر جایی در کوهها، باید راه رفت. خانه ما هیچ جادهای ندارد و از نزدیکترین ده به مزرعه یک ساعت باید کوهنوردی کرد. ما عاشق کوهنوردی هستیم.
چه شد که تصمیم گرفتید مزرعه خودتان را به دیگران معرفی کنید؟
ما از روز اول میخواستیم این مزرعه را معرفی کنیم. برای همین خودمان وب سایت ساختیم و تبلیغ کردیم.
کسانی که به مزرعه شما میآیند چه میکنند؟
خیلیها به قله رامچه میروند، کوهی که روی شیبش مزرعه ما قرار گرفته است. روبروی رشته کوه آنا پورنا، یک فضای مراقبه داریم که گردشگرانی که به اینجا میآیند از طبیعت لذت میبرند و یوگا میکنند. از طرف دیگر همگی غذای ارگانیک تازه از مزرعه میخورند که روی آتش پخته شده است.
هنگامی که زلزله بالای ۷ ریشتری نپال اتفاق افتاد شما در آنجا بودید؟
بله! بعد از سه سال در نپال بودن، ما زلزله را تجربه کردیم. بعد از چهار روز به مرکز زلزله برای کمک رفتیم. ما غذا، لباس، پتو و کیسههای بزرگ برای سقف زدن روی مردم زلزله زده را برایشان بردیم. و هر کاری که میشد انجام دادیم.
بنیاد Sensescultural در چند سال گذشته روی انتقال دانش و تجربه در زمینه پژوهشهای مرتبط با اختلالات ذهنی کودکان، به خصوص اختلال ذهنی اوتیسم، به ایران متمرکز شده، که از جمله آنها برگزاری نمایشگاه هنر برای اوتیسم است. میخواستم نظر شما را درباره این گونه کارها که به توانبخشی به گروهی از ناتوانان در ایران ( معلولیتهای ذهنی) باز میگردد بدانیم؟ و آیا خود شما علاقهمند هستید که در زمینههایی همکاری کنید؟
اگر کاری از دست ما برآید علاقهمندیم که در این کار سهیم باشیم. بخصوص در زمینه کوه و طبیعت و برقراری ارتباط با آن مانند معرفیکردن Eco-Tour نپال به ایرانیان میتوانیم کمک کنیم. طبیعت و کوهستان انرژی بسیاری دارد که آن را میتوان با هر کسی تقسیم کرد.