دکتر نصرالله پورجوادی:
در خبرها آمده بود که پسر بچهای چهارده ساله در تگزاس وقتی ساعت دست ساز خود را به مدرسه برده تا به معلمش نشان دهد معلم او را به پلیس لو داده و خواسته تا او را دستگیر کنند، به خیال این که مبادا در ساعت دست سازش بمب کار گذاشته باشد.
پیام اوباما برای دانش آموز مسلمان
این واقعه یگانه نیست. ممکن است به صورتهای دیگر در جاهای مختلف آمریکا اتفاق بیفتد. امروزه اگر از بسیاری از آمریکائیان معمولی سؤال کنند که با شنیدن «اسلام» چه مفهومی به ذهن آنها میآید جواب خواهند داد «تروریسم» یا اگر بپرسند با شنیدن لفظ «تروریست» چه اسمی به خاطرشان خطور میکند خواهند گفت «مسلمان». واقعیت تلخی است! در بسیاری از برنامههای تلویزیونی و فیلمهای هالیوودی، چه در آمریکا و چه در اروپا و حتی آسیا، چهرهای که از اسلام نشان میدهند چهرۀ آدمی است که باعث ترس و نگرانی دیگران میشود. مظهر مسلمانی امروزه جوانی است که حاضر است صدها نفر را با کشتن خود نابود کند. سوار هواپیما شود و آن را سرنگون کند یا به ساختمان بلندی در آمریکا بزند و آن را به آتش بکشد. این چهره را هم خود مسلمانها ترسیم کردهاند. یکی از دوستان من که در اوائل انقلاب مسئولیتی در صدا و سیما داشت میگفت برای مصاحبه به دیدن مرحوم علامه طباطبائی رفتم. میخواستم نظر او را در بارۀ برخی از کارهای سیاسیای که میکردیم بدانم. حرف نمیزد. نمیخواست چیزی بگوید. وقتی میخواستم خداحافظی کنم گفتم : آقا، شما توصیهای، فرمایشی، ندارید؟ دوستم میگفت مرحوم علامه باز هم ترجیح داد سکوت کند و وقتی دید من منتظر جواب ایستادهام، گفت: توصیۀ من به شما انقلابیون این است که کاری نکنید که آبروی اسلام برود.
افسوس که به این توصیه کمتر کسی بود که عمل کند. هر که هر چه خواست، گفت و کرد. توجه نداشت که یک ظلم، یک حکم ناعادلانه و اجرای آن، یک جملۀ ناشایست و بیربط که در خطبههای نماز جمعه یا از رادیو و تلویزیون گفته شود ممکن است چه آتشی روشن کند و چه آبروریزیای بپاکند. کدام مقام دولتی تا کنون حاضر شده است مسئولیت اشتباهات خود را بپذیرد؟ یکی از آفات اسلام انقلابی این بود که برای اشخاص خاطی مصونیت ایجاد کرد. اگر هم محاکمهای ترتیب دادند محاکمۀ آنها نمایشی بود. وقتی اشخاص احساس کردند که اگر کار نادرستی کردند یا حرف ناروائی زدند کسی به آنها کاری نخواهد داشت مسلم است که باکی از ارتکاب اعمال ناشایست خود نخواهند داشت. و این بدبختی مردم مسلمان است، در همۀ نقاط جهان. عدهای به اسم اسلام و انقلاب و مبارزه با امپریالیسم و کوفت و زهر مار، دست در کیسۀ آبروی اسلام میکنند و هر چه میخواهند بر میدارند. کی به کیه؟
من وقتی شنیدم که آن پسر بچۀ مسلمان را در تگزاس بازداشت کردهاند یاد حرف آن آقائی افتادم که میگفت بچههای ما در آشپزخانۀ منزلشان سانترفیوژ میسازند. وقتی کلمۀ «سانتر فیوژ» را میشنوم فورا به یاد بمب اتمی میافتم. شما چه طور؟ وقتی رئیس جمهور یک کشور مسلمان تلویحا اظهار میکند که بچههای مسلمان در خانههایشان به فکر ساختن نیروگاه اتمی یا سانترفیوژ اند چرا باید آن معلم تگزاسی را به خاطر سوء ظنی که به آن پسربچۀ مسلمان داشت ملامت کنیم؟ پسر بچهای که مسلمان است و اسمش هم احمد است و در آشیزخانۀ خودشان هم ساعت دستساز میسازد.