نوروز هر سال فصل و آغازی تازه است برای هر انسانی، به خصوص ما ایرانیان که فرهنگمان با این آیین کهن عجین شده و در آمیخته است. از گذشتههای دور فرارسیدن عید میتوانست آغازی باشد برای هر چیزی و البته هر تغییری،چرا که آدمی به تغییر زنده است. تغییری در درون همانند گیاهی که سرد و سخت است و به یکباره پرطراوت و سبز می شود.
مولانا به چه زیبایی و در دو بیت این تحول را نشان داده و از آنجا گریزی به روان و درون آدمی زده و او را انذار داده است که :
در بهاران كى شود سرسبز سنگ؟
خاك شو تا گل برویی رنگ رنگ!
سالها تو سنگ بودى دلخراش
آزمون را یك زمانى خاك باش!
از خاک میتوان دو تعبیر کرد،نخست بارآور بودن و دومی فروتنی و بیغروری. هر دوی این صفات آدمی را به تکان و جنبش وا میدارد و سبب میشود تا آن چیزی را که در درون دارد بر روزن افکند و با تلاش و کوشش به آن دست یابد.
در همین زمینه سعدی شیرین سخن نیز وقتی از نوروز و بهار یاد میکند در نخستین ابیات بعدی به سراغ خصلتهای خوب و بد آدمی میرود و میگوید که بهار زمان آن است که خوبیهایت را برکشانی و از بد و بدگوی و بدآموز دوری کنی. بهار زمان صلح و دوستی و کنارگذاشتن کینههاست.
برآمد باد صبح و بوی نوروز
به کام دوستان و بخت پیروز
مبارک بادت این سال و همه سال
همایون بادت این روز و همه روز
چو آتش در درخت افکند گُلنار
دگر منقل مَنِه آتش میفروز
چو نرگس چشمِ بخت از خواب برخاست
حسدگو دشمنان را دیده بردوز
بهاری خُرمست ای گل کجایی
که بینی بلبلان را ناله و سوز
جهان بی ما بسی بودست و باشد
برادر جز نکونامی میندوز
نکویی کن که دولت بینی از بخت
مَبَر فرمان بدگوی بدآموز
منه دل بر سرایِ عمر سعدی
که بر گنبد نخواهد ماند این گوز
دریغا عیش اگر مرگش نبودی
دریغ آهو اگر بُگذاشتی یوز
بنیاد احساسات فرهنگی ضمن تبریک سال نو ،برای تمامی ایرانیان و مردمانی که دلشان برای فرهنگ و هنر و صلح و آشتی میتپد آرزوی سلامتی دارد و سالی خوش را برایشان آرزومند است.