SensesCultural:در اين بخش ابتدا ميخواهيم انكار و تحريف واقعيت را به طور مشخص و واضح توضيح دهيم، واکنشی که اكثر افراد از آن در زندگيشان در شرايط مختلف استفاده ميكنند .از آنجايي كه درك و كاربرد درست و نادرست مكانيزم انكار حايز اهميت است، نگارش اين بخش به مكانيزم انكار اختصاص يافته است و در بخش بعدي به مسئله انكار در والدين داراي كودك اتيسم پرداخته میشود.
افراد اغلب اوقات بطور ناخواسته مسايلي را در زندگيشان انكار ميكنند. معمولا افراد بخشي از اتفاقات زندگي را تحريف و يا انكار ميكنند كه حسی از خودفریبی را در آنها ایجاد میکند. از آنجايي كه اين كار به طور ناخودآگاه است و هيچ فرد بهنجاري قصد آزاردادن خود را ندارد.، میتوان آن را این گونه تفسیر کرد که فرد سعي ميكند به نوعي از خودش در برابر شدت و ميزان استرس و اضطراب و درد رنجي كه در وجودش دارد، محافظت كند. واقعيت را به شكلي كه خودش دوست داشت و يا دارد كه رخ دهد تحريف ميكند و يا تغيير ميدهد و به نوعي دست به انكار آن ميزند.
فرد در چنین موقعیتی به گونهای واقعيت را تغيير داده و تحريف ميكند كه انكار آن آسان ميشود و حتي به او كمك ميكند كه بهتر بتواند با واقعيتهاي محيط زندگياش كنار بيايد. فرد به گونهاي ماهرانه چنان بر اساس ميل شخصياش بخشي از حادثه و يا اتفاقي كه پذيرش آن براي فرد تلخ و استرسآور است را از هوشياري خود دور نگه ميدارد و سعي ميكند به فراموشي خودخواسته بسپارد.فراموشي كه منجر ميشود فرد به طور موقت اعتماد و عزت نفس خود را به دست آورد و بتواند در محيط اجتماع زندگي و روابط خوبي را با اطرافيانش تجربه كند.
اما آيا انكار و تحريف واقعيت آموختني است؟
انكار جزو مكانيسمهاي دفاعي است كه فرد از دوران كودكياش ياد گرفته است و در مواقع اضطرابهاي كودكياش يا به كار برده است و يا در والدين و يا روابط با خواهر و برادرانش تجربه كرده است. آنقدر كه حال به صورت عادت درآمده است. او در دوران كودكي تجربهاي خوب از انكار داشته و به جاي روبرويي با واقعيت و حل مشكل، سعي کرده با پنهانكردن مسايل در مرحله اول آن را به عنوان روشی برای کاهش اضطراب به کار برد تا بتواند به هدفش که پنهان کردن بخشی از مسایل بوده است، جامه عمل بپوشاند.
اكثر افراد در مواقع ناراحتي و به ويژه اضطراب زياد، بدون توجه به ميزان آسيبزا بودن آن براي خودشان از آن به عنوان يك روش براي كاهش استرس استفاده ميكنند.
زماني كه فرد در معرض استرس و اضطراب زياد است و به دفعات سعي دارد واقعیت را تغییر داده و تحریف کند انکار خود را نشان میدهد. در این وضعیت فرد سعی میکند، واقعیت تحریفشده را چنان باور كند كه انكار اصل واقعيت همان بوده است. این در حالی است که واقعیت در انكار اصل نیست بلکه شكل اغراقآميزي به خود ميگيرد. فرد اتفاق را آنگونه كه هست براي ديگران تعريف نميكند بلكه آنطور كه خود تصميم گرفته بخشي از آن را تحريف كند سعي ميكند به ديگران نيز بباوراند.به ويژه زماني كه فرد در موضع دفاع آن هم به شكل جدي قرار ميگيرد براي كنترل خشم و آرامش خود بيشتر از اين مكانيزم استفاده ميكند. متاسفانه اين دفاعي كه فرد براي خود در نظر ميگيرد روی احساسات او نيز تاثير ميگذارد و منجر به هيجان كاذب در او و در نتيجه موجب ميشود فرد نتواند آن احساس وهيجان دروني و واقعياش را بروز دهد و در كوتاه مدت جايش را به خشم ميدهد.
دسته بندی ۴ گانه مکانیزمهای دفاعی از منظر روانشناسي
دسته اول مكانيزمهايياند كه براي فرد آسيبزا هستند و حتي منجر ميشود فرد نتواند در برابر تهديدات واقعي از خود واكنش واقعي نشان دهد. در این وضعیت از ديد ديگران، رفتار فرد ناشيانه و غيرمنطقي است و به نوعي تصور ميكنند كه فرد دچار هذيان شده است.
– دسته دوم مكانيزم هايياند كه بلوغ نيافته و ناپختهاند. هر دوره سني كودك و بزرگسال از آن استفاده ميكنند. وقتي فرد از مكانيزم دفاعي استفاده ميكند منجر به بروز رفتارهاي كودكانه و در بسياري از موارد غيرمنطقي ميشود كه از نظر ديگران قابل پذيرش نيست. بنابر اين استفاده از آن منجر به مشكلاتي در روابط اجتماعي فرد ميشود و به مرور به او آسيب ميزند. رفتارهاي خام و ناپختهاي چون پرخاشگري و لجبازي، خود بيمارانگاري و خيالپردازي و …
– دسته سوم شامل مكانيزمهاي روانرنجوریاست. كه در اغلب مورد بيشتر افراد از آن استفاده ميكنند البته كارايي كوتاهمدت خوبي دارد و واقعا فرد را از نااميدي و اضطراب نجات ميدهد اما در صورت استمرار مشكلاتي در روند روتين زندي روزمره شغلي و حرفهاي فرد خواهد داشت . اينكه فرد در صورت بروز مشكلات براي مدتي از توجيهگري، جابجايي، و يا واپس زني استفاده كند و بعد مدتي به صورت عادت رفتاري در بيايد، فرد را در معرض آسيب جدي روحي و رواني قرار ميدهد.
دسته ٤ مکانيزمهاي بلوغ يافته هستند كه همانطور كه از نامش پيداست در زمره مكانيزمهاي دفاعي قابل قبول و سالم براي فرد محسوب میشوند و معمولا افرادي كه سلامت روان دارند از آن استفاده ميكنند. چيزي که فرد در اثر تجربيات زندگياش اثرات معنوي و اخلاقي را در خود رشد داده و يا از دوران كودكي الگوهاي رفتاري سالم داشته است. فرد سعي ميكند از روشهاي مثبتانديشي و افكار مثبت در زندگي شخصي و حرفهاي استفاده كند. مانند، حس نوع دوستي، بخشش، شوخ طبعي و زندهدل بودن كه از آن به عنوان شادي و رضايت درون نيز ميتوان ياد كرد.
بنابر اين شناخت و آگاهي فرد از نوع مكانيزمي كه در برابر شرايط استرس زا به كار ميبرد مانند مكانيزم انكار، ميتواند نگرش او را نسبت به خودش تغيير دهد و در باورها و عقايد شخصي در اين زمينه تجديدنظر كند و به جاي پاك كردن صورت مسئله به دنبال حل مسئله برود. تا زماني كه فرد بخشي از حقيقت زندگياش را انكار و يا تحريف كند و با اين كار سعي در فرار از مشكل و كاهش اضطراب داشته باشد، چيزي برايش باقي ميماند که همان مشكل و اضظرابهاي اوست كه مانند آتش زير خاكستر خواهد بود، هر چند فرد سعي در فراموشكردن آن كند. به ظاهر براي مدتي مشكل را فراموش كرده است اما با ايجاد مشكلات مشابه و يا شديدتر از آن مشكل عميقتر ميشود و چيزي را كه به ناخودآگاهش برده به خودآگاه او بر ميگردد و درد روحي او را عميقتر و باورناپذيرتر از قبل ميكند. چنانچه اين بار براي فراموشی و انكار آن بايد تلاش بسيار زيادي كند كه منجر به فشار روحي و ايجاد مشكلات شديد در او و سلب آرامش و برهم خوردن روابط اجتماعي او نيز مي گردد.
در بخش بعدی انکار در اوتیسم و به خصوص والدین دارای کودکان اوتیسم خواهیم پرداخت.
مریم جباری:
روانشناس بالینی
تذکر: هر گونه برداشت و نقل از این مطلب باید با اجازه مکتوب از بنیاد SensesCultural باشد و نقل بخش یا متن کامل این مطلب در هر شکل آن(اینترنتی، چاپی و …) ممنوع و حق پیگرد قانونی برای بنیاد محفوظ است.