Senses Cultural: چندی قبل در خبری نوشتیم که بنیاد زنان ایرانی آمریکایی پیشرو در سیزدهمین کنفرانس خود ،که روز ۱۶ آوریل در شهر سانفرانسیسکو برگزار شد، جایزه ویژهای را به خانم مریم صفینیا برای تلاشهای موفقش در زمینه مجموعه آموزش فلسفه زندگی اهداء کرد.
خانم صفینیا چند سالی است که به شکلی مستمر با برگزاری کلاسهای آموزش فلسفه زندگی با تکیه بر مبانی طبیعت، توانسته است مخاطبان بسیاری را در منطقه شمال کالیفرنیا به سمت کلاسهای خود جذب و جلب کند و البته سایت فعالی هم دارد که اطلاعات بیشتر در این زمینه را میتوانید در سایت این کلاسها پیدا کنید.
ما پیش از این وعده داده بودیم که به سراغ خانم صفینیا رفته و از فعالیتهای او گزارشی تهیه و با ایشان نیز گفت وگویی انجام دهیم. گزارش -گفت وگوی زیر حاصل دیدار ما از مرکزیست که ایشان هر روز با نشاط و انرژی مضاعف در کلاسهای آن را میگشاید تا پذیرای مخاطبانی باشد که سالیان سال است دل در گرو این نوع دارند.
مریم صفینیا در ایران و در شهر تهران به دنیا آمد و تا ۱۴ سالگی در ایران بود. او از خانوادهای بزرگ و نامدار برآمده است. مادر او دختر عبدالله مستوفی دولتمرد دوران قاجار و پهلوی است. همان کسی که خاطرات او با عنوان «زندگی من» سالهای قبل از انقلاب از سوی انتشارات زوار به بازار نشر عرضه شد و همچنان هم در زمره آثار خواندنی و پرفروش تاریخ معاصر ایران به شمار میرود، چرا که علاوه بر اطلاعات مناسبی که از اوضاع و احوال زندگی در دوران قاجار و پهلوی اول به خواننده میدهد، لحن و بیان صمیمی و نثر جذاب و دلنشین آن هم گرما و طراوتی به مخاطب میبخشد تا کتاب را با اشتیاق دنبال کند، این لحن صمیمی و دوستداشتنی را میتوان در خانم صفینیا نیز یافت و شاید رمز اقبال و استقبال شگفتانگیز مردم منطقه از کلاسهای او را باید در همین خصوصیت جست و جو کرد که به خوبی از پدر بزرگ مادری خود به ارث برده است. جالب این که خانم صفینیا گفتند خاله ایشان کل این کتاب نسبتا حجیم را برگردان انگلیسی و منتشر کردهاند.
نوشتن در خانواده آنها موروثی است، چرا که مادرشان(حوری مستوفی) نیز کتاب تاریخ لباس زن در ایران را نوشته است.
میگوید داستان زندگی مادرش را خانم زیبا شیرازی به شعر سروده است. مادری که ۹۷ سال زندگی کرده و از جمله کهنسالان شناخته شده ایرانی در منطقه کالیفرنیا به شمار میرود.
مریم صفینیا ابتدا به انگلیس رفت و بعد از طی تحصیلات متوسطه، به دانشگاه کارنگی ملون آمریکا راه یافت و درس معماری خواند و سپس با ازدواج با فرامرز صفینیا(دکتر داندانپزشک و جراح فک) به ایران بازگشتند و نزدیک به ۱۳ سال در ایران زندگی کردند. او در دانشگاه ملی(شهید بهشتی کنونی) درس معماری میداد و همسرش نیز در قامت استاد دانشگاه و دندانپزشک به عنوان معاون دانشکده دندانپزشکی با دانشگاه ملی همکاری میکرد.
بعد از انقلاب به انگلیس آمدند و سپس از سال ۲۰۰۴ برای آنکه در کنار دخترانشان باشند به آمریکا مهاجرت کردند و هم اکنون در شهر پلزنتون کالیفرنیا اقامت دارند. گفت وگوی ما را با این بانوی تاثیرگذار بخوانید.
خانم صفینیا! چه شد که به آمریکا آمدید و ۲۵ سال زندگی در انگلیس را رها کردید؟
من خودم بر این باورم که آدمی باید در جایی زندگی کند که بتواند از زندگیاش لذت ببرد. من عاشق نوههایم هستم و از بودن در کنار دخترم و نوههایم لذت می بردم و میبرم. به همین دلیل سال ۲۰۰۴ ، به رغم اینکه امکانات شغلی و مالی خوبی در انگلیس و لندن داشتیم، همه را رها کردم و به همراه همسرم و به عشق دو نوهام به آمریکا آمدم. ما خانوادهای همبسته هستیم و شخصا معتقدم در کنار خانواده بودن به آدمی انرژی مثبت میدهد.
از چه زمانی به فکر به دایرکردن مدرسه فلسفه افتادید؟
من از سال ۱۹۸۹( نزدیک به ۴۰ سال قبل) شاگرد این مدرسه در لندن بودم و بعد از طی ۵ تا شش سال به درجهای رسیدم که مسئولان این مدرسه از من به عنوان معلم و مدرس دعوت به کار کردند. به یاد دارم وقتی به آمریکا آمدم فکر میکردم شاید زیاد از کارم استقبال نشود، اما استقبال به قدری زیاد بود که تا به امروز بیش از ۲۰۰ نفر شاگرد داریم و کارمان را هم توسعه دادیم و در تیبرون، سنحوزه و سانفرانسیسکو و … کلاس درس دایر کردیم. من خودم این دوران را بهترین دوران زندگیام میدانم.
میتوانید قدری از پیشینه این کار و درسها بگویید؟
پیشینه کار به قرنها قبل باز میگردد و ریشههای هندی دارد و نسبت اصلی این تعلیمات به فردی به نام شانکارا(Shankara) مرتبط است که به نوعی بنیانگذار این نوع تفکر در زندگی بوده است. در این شیوه از زندگی و تفکر، اصل و اساس بر خودشناسی است و تنها راه رهایی و آرامش در این است که فرد خود را بشناسد. در سالهای بعد که ارتباط میان انگلیس و هند برقرار شد، برخی از اهل فرهنگ انگلیس، علاقهمند شدند که درباره این تعلیمات بیشتر بدانند و اندک اندک دریافتند که این تعلیمات چه مزایایی دارد .یکی از این افراد با تحقیق بیشتر در این زمینه و سپس دستهبندیکردن این تعلیمات از این تعالیم استفاده کردند و در سال ۱۹۳۷ نخستین شعبه این دسته تعلیمات را در لندن افتتاح کردند. پیشرفت کار به گونه ای بود که تا به امروز نزدیک به۷۰ شعبه در سراسر جهان این شیوه از زندگی را درس میدهند و هواداران فراوانی در دنیا دارد.
از چه زمانی این شیوه به آمریکا آمد؟
نخستین شعبه در سال ۱۹۶۴ در نیویورک ایجاد شد و بعد از آن در شهرهای بوستون،روچستر، نیوجرسی،آلبانی، آریزونا و ایالتهای کالیفرنیا و فلوریدا نیز شعباتی از این کلاسها دایر شد.
اگر بخواهید به صورت خلاصه این شیوه را توضیح دهید چه نکاتی را به خوانندگان ما میگویید؟
هدف ما از برگزاری این کلاسها این است که به افراد کمک کنیم تا زندگی کامل و مفید و بالندهای داشته باشند و از امکانات درونی خود و نیز قوانینی که در طبیعت زندگی هر فرد وجود دارد بهره گرفته و به کیفیت زندگی خود توجه کندو نه کمیت. زندگی این نیست که چقدر پول در بیاری و چقدر ماشین و امکانات و ساختمان و ثروت داشته باشید. هدف این است که با همین امکاناتی که دارید چگونه میتوانید از زندگی لذت ببرید و این کار در درجه اول از شناخت خود آدمی شروع میشود. این که آدمی از خویشتن خویش غافل نباشد.
یعنی همان سخنی که مولانا میگوید که «روزها فکر من این است و همه شب سخنم/ که چرا غافل از احوال دل خویشتنم»؟
با این تفاوت که ما در این شیوه از فلسفه زندگی، موارد را بسیار دقیق دسته بندی کردیم. و درسهای ما هیچگاه تمامی ندارد و همیشه برای شاگردانمان درسهای تازه داریم. شما اگر به سایت ما مراجعه کنید نزدیک به ۹۰ درس ویدئویی را روی سایت میبینید که کوتاه و مفید و کاربردی به مخاطبان نکات کلیدی را توضیح میدهد. ضمن آنکه در بخشهای صوتی نیز درسهای با زمان طولانیتری را قرار دادهایم. سی دیهایی را هم منتشر کردیم که افراد با گوش دادن به آنها میتوانند به درک و دریافت بهتری از محتوای برخی از درسهای این کلاس برسند. در اینجا هر معلمی خود شاگرد است.
چگونه میتوان از این کلاسها استفاده کرد و عضو آن شد؟
دوره اول این کلاسها رایگان است و افراد میتوانند بیایند و کلاسها را ببیند و بشنوند و اگر خوششان آمد عضو شده و ادامه دهند. هزینهای هم که از افراد گرفته میشود عمدتا صرف امورات همان کلاس میشود و هدف پولسازی از این کلاسها نیست. در این کلاسها دوستی و مودت بین خود افراد هم افزایش مییابد و به همین دلیل هر کدام از اعضای کلاس باید در طول ترم یکبار به همه افراد غذا بدهد.
خود شما که از این کلاسها استفاده کردید چه چیزی نصیبتان شده است؟
این کلاسها آدمی را بخشندهتر میکند و صبورتر. به آدمیان بردباری و سخاوت میبخشد و به آنها میگوید که دستاندازهای زندگی را طبیعی ببینند. زندگی آنقدر سخت نیست که فکر میکنید. خود من بیماری سرطان دارم اما همانند یک مهمان به آن نگاه میکنم و با او زندگی میکنم. همزمان شیمی تراپی هم دارم اما با خود میگویم که این هم بخشی از زندگی است. همچنانکه مرگ هم بخشی از زندگی است و باید آن را پذیرفت و نباید با آن به نزاع و جنگ پرداخت. اینجا ما به شاگردانمان آموزش میدهیم که چگونه قواعد و قوانین طبیعت را بپذیرند و با آن نجنگند. این گونه است که شما می بینید فنر زندگی شما روانتر و بهتر حرکت میکند.
افقی که برای کارتان در نظر گرفتید چیست؟
من هر روز که در این مدرسه را باز میکنم، امیدم این است که بتوانم با این درسها به افراد کمک کنم که دردهای زندگی آنها را بکاهم. هدف ما کاستن از آلام و دردهای مردمان است و اینکه به آنها بباورانیم چگونه میتوانند نوعدوستی و مودت بین خود را افزایش دهند و چگونه به زندگی نگاه مثبت و خوشبینانهای داشته باشند.
همچنانکه مطلعید، بنیاد Senses Cultural در چند سالی که از فعالیت آن میگذرد،علاوه بر فعالیت در زمینههای مختلف فرهنگی، بخشی از فعالیت خود را روی کمک به مادران دارای کودکان اوتیسم متمرکز کرده است؟ به نظر شما این شیوهای که شما درس میدهید چه کمکی به این دسته از افراد میتواند بکند؟
همچنانکه برایتان گفتم، من خودم چند سالی است که با بیماری سرطان زندگی میکنم و پذیرفتهام که این بیماری بخشی از وجودم هست. به نظرم این نسبت را به هر بیماری یا اختلالی میتوان تعمیم داد. شما برخی از افراد معلولی را در نظر بگیرید که وقتی با معلولیت خود کنار میآیند با چه انگیزه و همتی دست به چه کارهایی میزنند. دلیل چنین تحولی در زندگی آن افراد این است که به شناختی از تواناییهای خود رسیدهاند و آنجاست که تصمیم گرفتهاند به جای آنکه دنیا را تغییر دهند، خود و ظرفیتهایشان را تغییر دهند.
توصیه من به مادران کودکان اوتیسمی هم این است که بیشتر روی این موارد تمرکز و کار کنند. از سوی دیگر شما هم میتوانید در سایت خودتان از امکاناتی که در سایت مدرسه فلسفه هست استفاده کرده و به مخاطبان خود توصیه کنید که از این درس ها استفاده کنند. به قطع و یقین این آموزهها میتواند سهمی در تغییر برخی باورها داشته باشد. و وقتی در باورها تغییر رخ دهد، قطعا اتفاقات مهمتری در زندگی آدمی میتواند ایجاد شود.