تازه‌های احساسات فرهنگی






آخرين اخبار و رويداد‌ها




گفت وگو با زن ایرانی نخبه دانشگاه ایلینویز

negar kiarash

نگار بخشی از فضای علمی دانشگاه های آمریکا را زنان دانشمند  ایرانی پر کرده اند و توفیقات آنها هر از چندگاه بر روزن رسانه ها پرتو می افکند. نگار کیاوش از جمله این بانوان است که بعد از طی مقطع کارشناسی در دانشگاه صنعتی شریف در رشته برق به آمریکا آمد و سریع جذب محیط پرطراوت علمی این خطه شد. او اکنون در دانشگاه ایلینویز تدریس می کند و صفحه شخصی او معرف جایگاه علمی او در این دانشگاه و آمریکاست.

سایت ایران وایر با او درباره زندگی و دیدگاه هایش و نیز طی مسیر علمی گفت وگویی کرده است که از نظر شما گرامیان سایت احساسات فرهنگی می گذرد.

هنوز 40 ساله نشده اما هشت سالی است که  در دو دپارتمان مهندسی صنعتی و برق «دانشگاه ایلینوی» آمریکا روی صندلی استادی می نشیند. «نگار کیاوش» دکترایش را از همین دانشگاهی گرفته که حالا در آن تدریس می کند اما پیش از آن دانشجوی برق «دانشگاه شریف» بوده است. او در طول تحصیل و تدریس در امریکا، جایزه های متعددی دریافت کرده؛ از جایزه‌ای  که وزارت علوم آمریکا به استادان جوان می‌دهد تا «جایزه پژوهش‌گر جوان». اما خودش بیش‌تر از همه جایزه ای را دوست دارد که با رای دانشجویانش به دست آورده است به خاطر کیفیت تدریس.

عاشق تدریس است و می‌گوید: «چرا ما فکر می کنیم فقط شغل خودمان مهم است در حالی که من فقط یک کار انجام می‌دهم اما شاگردان من اگر خوب آموزش ببینند، ممکن است هزاران کار بهتر انجام دهند.»
اگر می خواهید او را ناراحت کنید، به او لقب «نخبه» یا «نابغه» بدهید
.  می گوید:«زمان کودکی ما  تلویزیون ایران دو تا کانال بیش تر نبود؛ یک برنامه ای بود درباره زندگی دانشمندان مختلف مثل “پاستور” یا “مادام کوری” و…، وقثی این برنامه را نگاه می کردم، آرزوی دانشمند شدن و کار تحقیقاتی کردن در ذهنم شکل گرفت. خوب است آدم ها در کودکی رویاهای بزرگ داشته باشند چون وقتی بزرگ می‌شوند، به سمت رویاهایشان حرکت می‌کنند و رنگ واقعیت به آن ها می‌زنند.
من در ایران برق خواندم. دلیل این که رشته برق را انتخاب کردم، به علاقه‌ام مرتبط نمی‌شود. زمان ما مد بود که وقتی در کنکور سراسری رتبه عالی می‌گرفتی، به دانشگاه شریف بروی و برق بخوانی. اما من همیشه ریاضی و حل مساله را بیش تر از درس‌های دیگر دوست داشتم. اصلا همین موضوع باعث شد که دکترا بخوانم چون در مقطع دکترا بیش تر روی مطالب تئوری تاکید می‌شود تا مطالب عملی مهندسی. این کاری که الان انجام می‌دهم، تئوری اطلاعات است که یک چیزی میان مهندسی و ریاضی است.
امریکا را برای ادامه تحصیل انتخاب کردم چون دانشگاه های معتبر و سیستم آموزشی بهتری دارد؛ حتی قبل از لیسانس. اگر بخواهیم از مقطع کالج وارد دانشگاه های امریکا شویم، هزینه‌ تحصیل سرسام آور است و پرداخت آن برای خانواده‌های متوسط ایرانی امکان‌پذیر نیست. اما وقتی بعد از لیسانس از دانشگاه های امریکا پذیرش می‌گیریم، می‌توانیم از بورس تحصیلی استفاده کنیم. بنابراین، طبعا اگر می‌توانستم هزینه دانشگاه ها را بپردازم، دوست داشتم از زمان کالج  وارد دانشگاه های امریکا بشوم که رتبه‌های بالایی از لحاظ علمی در دنیا دارند.
دانشگاه صنعتی شریف هم در ایران خوبی‌های زیادی دارد؛ اول این که هم‌کلاسی‌های باهوشی کنار دستت می‌نشینند و دوم این که استادان زحمت‌کشی آن جا حضور دارند که با توجه به امکانات ایران، سطح تحصیلی بالایی را فراهم می‌کنند. مهم تر این که ما هزینه ای برای درس خواندن در شریف نمی‌پردازیم. دانشگاه شریف شانس حضور ما را در دانشگاه های معتبر امریکا و اروپا فراهم می‌کند. دانشجویان دوره‌های گذشته شریف این‌قدر در دانشگاه های معتبر خوب کار کرده‌اند که نام آن را به دنیا شناسانده اند و ما این شانس به ما داده می‌شود که در این دانشگاه ها حضور پیدا کنیم و در کنار بهترین‌های رشته خودمان رشد کنیم. این موضوع بسیار خوشحال کننده است اما قسمت غم‌انگیزش این است که تعداد کمی از ما برمی‌گردند.»

چرا بر نمی‌گردند؟

  • ایران در زمینه تحقیقات نسبت به اروپا و امریکا کشور جوانتری است. زمانی که در اروپا کارهای تحقیقی شروع شده بود، فکر می کنم در ایران هنوز دانشگاهی وجود نداشت. بنابراین، طبیعی است که دانشگاه های ما در زمینه تحقیقات نمی‌توانند با دانشگاه های امریکا و اروپا رقابت کنند. طبیعی است که هر دانشجویی دلش می‌خواهد زمینه و امکانات برای کارهای تحقیقاتی‌اش فراهم باشد. این جا مقدمات تحقیق و پژوهش فراهم است اما در ایران و حتی در دانشگاه شریف چنین امکانی به این شکل برای انجام تحقیقات وجود ندارد.
    در مورد خودم توضیح می دهم که چرا به ایران برنگشتم؛ زمانی که در ایران بودم، این‌قدر سرعت اینترنت کم بود که حتی نمی‌توانستیم یک مقاله دانلود کنیم. دوم این که در زمان تحصیل، خانم ها بیش تر از ۵۰ درصد صندلی‌های دانشگاه را می گیرند اما در بازار کار با آقایان برابر در نظر گرفته نمی‌شوند. ما در زمان تحصیل در شریف فقط یک استاد خانم داشتیم؛ خانم «معصومه کناری» که اتفاقا بسیار استاد خوبی هم بودند. ایشان در دپارتمان برق تنها استاد زن بودند در حالی که این جا من احساس می‌کنم امکانات برای این که خانم ها وارد کار آکادمیک شوند، خیلی بیش تر است.
    حتی اگر خانم هم نباشید، مگر در ایران چند دانشگاه داریم که بخواهیم در آن ها کار آکادمیک انجام دهیم و تحقیق کنیم؟ این جا همیشه شایسته سالاری حاکم است و اگر کارتان خوب باشد، مهم نیست که از کجای دنیا آمده ای، چه رنگی هستی و… اما در ایران …

 علاوه بر این همسر من ایرانی نیست و من حتی نمی‌توانم برای بچه‌ام پاسپورت ایرانی بگیرم، همان مشکلی که خانم مریم میرزاخانی دارد. این‌ها همه مساله است.

چه شباهت ها و تفاوت هایی بین دو سیستم آموزش عالی ایران و امریکا می بینید؟

  • چیزی که واقعا برای من در اوایل ورودم به دانشگاه ایلینوی عجیب بود، روابط نزدیک استادان با دانشجویان بود. باورم نمی شد که این قدر خوب دانشجوها را دنبال می‌کنند. ما در تمام دوران تحصیل در شریف شاید فقط دو کلمه با استاد راهنما صحبت می‌کردیم، آن هم به زور. البته من در مقطع لیسانس آن جا بودم؛ شاید در ایران هم استادان با دانشجویان مقاطع تکمیلی بیش تر همراه باشند.
    سال هایی که ما دانشگاه بودیم، یک قسمتی در دپارتمان برق شریف بود که به آن «عرشه» می گفتیم؛ جایی که بین کلاسها، آن جا می نشستیم و با هم صحبت می کردیم.
    عرشه دو قسمت داشت؛ یک قسمت برای خانم ها بود و یک قسمت برای آقایان. با این که تعداد خانم ها خیلی کم بود، ما حتی جرات نداشتیم با همکلاسی های پسرمان سلام و علیک کنیم چون این موضوع می‌توانست باعث شود که ما را از دانشگاه اخراج کنند. همین موضوع کلی از لحاظ تحقیقاتی آدم ها را محدود می‌کند؛ برای این که شما اجازه ندارید با قسمت عمده ای از همکلاسی های خود حرف بزنید، چه برسد به این که بخواهید کار تحقیقاتی کنید. حالا قسمت تلخ ماجرا این است که گاهی فکر می‌کنم شاید استادهای ما هم جرات حرف زدن با ما را نداشتند. ما خانم بودیم و آن ها می ترسیدند دچار مشکل شوند.
    وقتی وارد این جا شدم، نه تنها یک دلار شهریه ندادم بلکه یک کمک هزینه‌ ماهانه به من داده می‌شد و زندگی‌ام تامین بود. اما از ایران می شنوم که برای بعضی دانشجوها حتی رفت و آمد به دانشگاه سخت است برای این که پول کرایه تاکسی ندارند یا از شهرستان می آیند و برای پرداخت اجاره خانه و هزینه‌های زندگی در تهران مشکل دارند. خب این آدم ها چه طور می توانند در مقطع فوق لیسانس یا دکترا فقط درس بخوانند و پژوهش کنند؟ هزینه زندگی‌شان چه می‌شود؟ تحقیق و پژوهش و خواندن مقاله با وجود دغدغه هایی که در این زمینه برای دانشجویان تحصیلات تکمیلی در ایران وجود دارد، آسان نیست. اگر یک ذره امکانات افزایش یابد و به استادان فرصت مطالعاتی داده شود که به کشورهای مختلف سفر کرده و با بقیه همکاری کنند و اگر دانشجویان فوق لیسانس و دکترا از لحاظ مالی تامین شوند، شریف چیزی از دانشگاه های بزرگ دنیا کم ندارد.

آیا نبوغ و استعداد افراد هم در رسیدن به موقعیت های علمی مانند جایگاهی که شما در آن قرار دارید و یا سایر جوانان موفق کشور به دست آورده اند، تاثیر دارد؟

  • ببینید، این جا در هر زمینه ای که با استعداد هستید، شما را تشویق می‌کنند. در حالی که گمان می‌کنم در فرهنگ ایران کم‌تر چنین حالتی وجود دارد که استعداد آدم‌ها تشویق و تفاوت‌هایشان در نظر گرفته شود. خیلی وقت‌ها فقط رویاهای شخصی مهم نیست بلکه رفتار آدم های اطراف نقش مهم تری بازی می کنند. وقتی کسی در کاری موفق می‌شود، آدم ها می‌گویند آفرین! تو چه قدر آدم با عرضه ای هستی و پشتکار داری. اما کسانی که پشت تو ایستاده‌اند را نمی‌بینند. من خودم را خوش شانس و خوشبخت حس می‌کنم  برای این که پدر و مادری داشتم که همیشه مرا تشویق کردند برای رسیدن به هر کاری که آرزویش را داشتم.
    لغت نخبه را خیلی دوست ندارم. فکر کنم حکایتی درباره ابوعلی سینا خواندم که یک کتاب را متوجه نمی شده و 20 یا 40 بار کتاب را می خواند تا آن را بفهمد. به نظر من پشتکار، زحمت کشیدن و تشویق اطرافیان باعث موفقیت می شود.
    نبوغ کلمه غلط اندازی است؛ هر آدمی در یک زمینه ای استعداد دارد. اگر زمینه استعدادشان را کشف کنند، تشویق بشوند و پشت‌کار هم داشته باشند، حتما می توانند به مراحل بالاتر برسند. در کشورهای جهان سوم با گذاشتن کلمه ای مثل نبوغ  پشت اسم آدم‌های موفق، دولت ها و خانواده های ما  از خود سلب مسوولیت می کنند؛ مثلا می گویند این که به این جا رسید، نابغه است و او که نرسید، نابغه نبود. در حالی که امکانات، استعداد آدم ها را شکوفا می‌کند. اگر استعدادها در نطفه خفه نشوند و پرورش پیدا کنند، اگر آدم ها از سوی اطرافیان تشویق شوند و خودشان هم زحمت بکشند، مطمئن باشید تعداد این آدم هایی که به آن ها نخبه می‌گویند، خیلی بیش تر می‌شود.
تاريخ: ۱۳۹۳/۰۹/۱۵
كليد‌واژه‌ها: زنان دانشمند ایرانی
Facebooktwitterredditpinterestlinkedinmail


نظر شما:
نام و نام‌خانوادگی:* رايانامه:* تارنما: