مرگ مرتضی احمدی , صدا پیشه و بازیگر و از ان مهمتر یکی از حافظه های بی بدیل فرهنگ تهران برای جامعه ایران صدمه ای بزرگ است، اگر چه او در ده سال آخر عمرش تلاش کرد گوشه هایی از این حافظه را در قالب کتاب و خاطرات و آلبوم انتشار دهد. از جمله آنها کتاب پیش پرده و پیش پرده خوانی است که به نوعی اخرین کتاب در قید حیات او شمرده می شود.
مرحوم احمدی در بخشی از این کتاب به خاطره ای از یک بانوی آمریکایی اشاره می کند و می نویسد:
از سال ۱۳۲۴ سانسور پیشپردهخوانی آغاز شد و در این میان ریاست یک زن آمریکایی برای کنترل پیشپردهخوانی عرصه را به همه تنگ کرد. احمدی با همان لحن طنز و شیرین خود در اینباره مینویسد:«در نهایت تاسف، از تاریخ اشاره شده به بعد اشعار پیشپردهها قبل از به صحنه بردن بایستی به تایید یک زن پا به سن گذاشته آمریکایی به نام میس کوک که حتی قادر نبود زبان فارسی را به راحتی حرف بزند میرسید و معلوم نشد این بانوی تنومند عبوس بیگانه و تو آب نمک خوابانده دستهای پنهان و مرموز ناشناخته به چه مناسبت از ینگه دنیا با عنوان سانسورچی مطبوعات و ادبیات ملی ما به استخدام دولت ایران در آمده بود.
لازم به یادآوری است که قبل از ورود این تحفه تو آب نمک خوابانده آمریکایی هر گونه اجرای صحنه ای برابر روش سالها برای تصویب نهایی به اداره کل نگارش وزارت فرهنگ و هنر فرستاده و تصویب میشد.»
احمدی حتی یک بار به خاطر پیشپرده خوانی به زندان هم افتاده است. او مینویسد: «زمانی که اشرف پهلوی، دردانه دربار شاهنشانی، از سفر امریکا به ایران بازگشت در فرودگاه مهرآباد در حالی که پالتو پوست گرانقیمتی به تن داشت و یک سگ را در آغوش گرفته بود پیاده شد و خبرنگاران عکاس «تمثال بیمثالش» را با همان شکل و قیافه زینتبخش روزنامهها کردند، به خصوص روزنامه «مرد امروز» که آن را با نیش قلم و با عنوان «ملکه عصمت و طهارت وارد شد» منتشر کرد و خشم ملت را در باره این زن دار و دستهچی برانگیخت. پرویز خطیبی که از مخالفان شدید دربار و حاکمیت وقت بود در همین زمینه با استفاده از ملودی ترانه «دست ننم درد نکنه با این عروس آوردنش» (استاد جواد بدیع زاده) ترانه «آی خانوم» را در لفافه سرود و من آن را خواندم که همان شب توقیف شد، من و پرویز دستگیر و به شهربانی کل کشور اعزام شدیم، پس از ضرب و شتم و نثار کلماتی توهینآمیز و یک شب بیخوابی و دریافت تعهد از ما دو نفر ساعت ده صبح روز بعد آزاد شدیم که متاسفانه اصل ترانه مورد بحث به دست نیامد و در آثار ترانهسرا هم مشاهده نشد. فقط پایان هر بند در خاطرم به جا مانده: چادرتو بنداز رو سرت/ آهای خانوم خاک تو سرت»
احمدی در این کتاب مینویسد که بعد از کودتای ۲۸ مرداد دیگر جلوی پیشپردهخوانی با حمله اراذل و اوباش به تماشاخانههای فرهنگ، تهران، جامعه باربد و به آتش کشیدن تئاتر سعدی، و بازداشت هنرمندان صاحبنام به اتهام عضویت در احزاب سیاسی مخالف رژیم و پروندهسازی آخرین نفس پیشپردهخوانی در کانون اجرایی خودش قطع شد.
یکی از پیشپردههای سیاسی که در اعتراض به عملکرد نمایندگان مجلس سروده شده در ادامه میآید. شاعر این شعر پرویز خطیبی است و حمید قنبری آن را خوانده است:
اقلیت و اکثریت
خداوندا ملت از مجلس ذلهس/ خودش لاغر وکیلش چاق و چلهس/ هستیش دس دو سه تا وجیهه الملهس
از پش کرسی با لنگه ارسی/ وکلا مشغول میشن به احوالپرسی
اون وکیلی که هیکلش نخالهس/ مشتش از بهر همکاراش مچالهس/ به گمونش که پارلمان خونه خالهس
وکیل زاپاس که اهل دعواس/ مجلسو منتقل کنین به بندرعباس
اکثریت به فکر کار دولت/ اقلیت بود غمخوار دولت/ اکثریت میخواد بشه سوار ملت
دولت درگیره خورد و خمیره/ وسط این بکش واکش ملت میمیره
اکثریت کند کابینهسازی/ واسه دولت نماید پااندازی/ اینا هی دولت میسازن برای بازی
گرک بد کیشه دشمن میشه/ زند بر پیکر وطن همیشه تیشه
اکثریت طرفدار نون دونیس/ اقلیت با او دشمن خونیس/ نوکر اجنبی کجا فکر ایرونیس
وکیلان ما بس کردند دعوا/ دارالشورا شده بدل به دارالدعوا
اقلیت به مجلس چون پیدا شد/ اکثریت مشتش خیلی زود وا شد/ کار دلال ارتجاع شلم شوربا شد
بی چک و چونه/ توی این لونه/ اکثریت یک امسالو فقط مهمونه