تازه‌های احساسات فرهنگی






آخرين اخبار و رويداد‌ها




انتشار سفرنامه طنز شاملو به آمریکا

shamlou_safarnameh2asl

بعد از گذشت بیش از دو دهه از سفر احمد شاملو به آمریکا سفرنامه طنز او از سوی ناشر شناخته شده آثارش، انتشارات مازیار ، روانه بازار نشر شده است. حجم کتاب البته زیاد نیست. 136 صفحه اما در همین اندازه هم کاری متفاوت و خواندنی است.

به گزارش سایت احساسات فرهنگی, اقای شاملو در سفر به آمریکا مدت زمان زیادی در کالیفرنیا مانده بود و در این دوره زمانی چند مدتی هم در شهر ساکرامنتو اقامت داشت و  سخنرانی معروفی هم در  دانشگاه برکلی انجام داد که برخی از اهالی این شهر و ایالت خاطراتی از او در خاطر دارند.

احمد شاملو نخستین بار در فروردین ماه ۱۳۶۹ خبر داد که در حال نوشتن کتاب «سفر میمنت» است.

در آن زمان احمد شاملو به دعوت «مرکز پژوهش و تحلیل مسائل ایران سیرا (CIRA)» به آمریکا سفر کرده بود. او در یکی از سخنرانی‌هایش در جمع ایرانیان مهاجر و تبعیدی گفت: «این روزها سرگرم نوشتن سفرنامه‌ای هستم در مایه‌های طنز. البته این یک سفرنامه شخصی نیست، بلکه از زبان یک پادشاه فرضی احتمالاً از “طایفه منحوس” قاجاریه روایت می‌شود تا برخورد دوگونه فرهنگ یا برداشت اجتماعی برجسته‌تر جلوه کند.»

مراد شاملو از «دو گونه فرهنگ یا برداشت اجتماعی» رویارویی فرهنگ فارسی‌زبانان مهاجر با فرهنگ کشور میزبان بود که در آن زمان از سویه‌های طنزآمیز بی‌بهره نمانده بود. احمد شاملو در «کتاب میمنت» این سویه‌های طنزآمیز را برجسته می‌کند و جلوی چشم خواننده می‌گذارد.

ناصرالدین شاه قاجار دستی توانا در سفرنامه‌نویسی داشت. سفرنامه عتبات و سفرنامه او به مازندران و خراسان و همچنین سفرنامه‌هایش به فرنگ در تاریخ ادبیات ایران به عنوان آثاری ماندگار در سفرنامه‌نویسی ثبت شده‌اند. سفرنامه اول و دوم این پادشاه قاجار به فرنگ به خط خودش و سفرنامه سوم او به خط برخی ملازمانش مانند فخرالدوله و ابوالقاسم خان ناصرالملک و ابوالحسن خان فخرالملک نوشته شده است.

احمد شاملو «کتاب میمنت»‌اش را بر گرته این سنت قجری، این‌بار با زبانی طنزآمیز و پرریشخند نوشته است.


«کتاب میمنت» در چندین فصل تنظیم شده است: «گزارش روز به روز»، «ذکر معموه مشهوره برقلی»، «الله صفا»، «در وجه تسمیه ولایت قالی‌فورنیا»، «تکمله در شکایت از کج‌تابی روزگار غدار»، «پاره‌ای افاضات تاریخی که حتماً یادمان باشد بدهیم به آب طلا بنویسند»، «فصل اندر باب اینکه جواب‌های هوی است»، «تفضل الهی شاخ و دم ندارد»، «زبان سعدی علیه‌الرحمه داشت از دست می‌رفت که بحمدالله…»، «به قبر پدرش خندیده که گفته شاهنامه آخرش خوش است» و «اوضاع مملکت قاراشمیش است».

یکی از طنزهای این کتاب را که درباره ریاست جمهوری و نوعی نقد سیاست مدرن و تفکیک قواست با هم بخوانید و از روحیه سرشار از طنز او آگاه شوید. البته آقای شاملو بخش هایی از این کار  را خود با صدایش خوانده است که شنیدن آن هم خود حظ و لذت دیگری دیگری دارد.
امروز غروب نوکرهاى مـا با چند تن از علمـاى ينگه‌‏دنيا مجلس کرده‏بودند تا در باب دولت و سلطنت در اين گوشه‏ى پرت عالم سروگوشى آب بدهند و چيزهائى بفهمند و اخبار و اطلاعاتى کسب کنند. نيت ما اين بود که ببينيم چند امتيـاز از قبيل لاتارى و خـط ماشين‏دودى و کشتى‏رانى و استخراج نفت و احداث لقانطه و امثال آن مى‏توانيم به اين‏ها بيندازيم و به کسب چه مقـدار يوفانـاج از اين جماعت مـی‌توانيم بکوشيـم، اما آن‏چه از حاصل گفت وگوها به عرض ما رسيـد کما هو حقه سنگ رو يخ‌مان کرد.

سلطـنت ينگه‌دنيا از قرار مسموع نه موهبت الاهی‌ست نه داشتن فـر شاهنشهى. از واجبات ‏آن ‏است نه دائمی‌ست نه موروثى. سلطان اين سرزمين نه خزانه‏ى‏ عامره دارد نه قدرت فـائقه. نـه نوکرى دارد که حکومت ولايتى را به او بفروشـد نـه قدرت و اختيارى که عندالاقتضا رعايا را بدوشـد. خلاصه چس‏ فيل ‏است: نه بو دارد نه خاصيت. چيز بى‏مصرف عجيبى است. ارواح پدرشـان ما که يک قلم اهل‏اش نيستيم: مدينه باد به اهل مدينه ارزانى! سلاطين‏ حقيقی ِ اين ‏ملک از قرار معلوم مشتى يار دانقلى ‏باشند که جمله از اجله‏ى اجامر و اوباش‏اند و هر کدام‏شان سلطان بى‏تاج‏وتخت چيزى ‏مى‏باشند: يکى سلطان نفت ‏است، يکى سلطان منسوجات است، يکى سلطان پسته‏ى شامى‌ست، يکى سلطان کاغـذ استنجاست که خاج‏پرست وغير خاج‏پرست در مقام لولهنگ به‏ کار مى‏برند، يکى سلطان تنقـلات است از قبيل حلواى ماما جيـم‏جيـم و آب‏نبات قيچى و لواشک آلو، يکى سلطان کاغـذ اخبـاراست، يکى سلـطان کباب‏خانه ـ از قبيـل همان حاج مک‏دانلد تخم حرام و آن پالکونيک معلوم‏الحـال ـ ، يکى سلطـان البسه‏ى خواتين است که هر سـال زنان عالم را با تنگ و گشاد و بلند و کوتاه کردن آستين و دامن و يخه‏ى‏ پيراهن و پاچه‏ى‏ شلوار، بى‏دنبک وکمانچه وتار مى‏رقصاند. يکى سلطان رقاص‏خانه‏ است يکى سلطان طرب، يکـى سلطان انواع مسکرات است يکى سلطان قمارخانه و اقسام مناهى و منکرات… خلاصه، سلطان توسلطان واقعى‏است اين ديـار.

بارى، اين پاچه ‏ورماليد‏گان هر چهارسالى يک‏بـار مجلس‏ مى‏کننـد الدنگ بى‌تدبيرى را پيش‏ مى‏اندازند که «اين قنديداCandidat ى ماست»، و وجوه معتنابهى به دست او مى‏دهند بالغ به ‏هزارها کرور که خرج شناساندن خود به ‏حمقا و بلهاى قوم کند. بى‏چاره را چنان گيج وگول مى‏کنند که به‏عقل‏اش نمى‏رسد آن وجوه ‏را برداشته بگريزد و سلطنت بى‏اعتبار چندساله را جلو سگ بريزد که مــصـــراع  حيف از طـلا که خرج مطـلا کنـد کسى .

نکته‏ى غريب‏تر انتخاب شعارى‏ست که مبناى تبليغ و خودنمائى ِ هر قنديدا قرار مى‏دهند. فى‏المـثل معلوم‏ شد بابائى که براى تبليغ قنديـداى دوره‏ى ديگر شعـار «حريت‏ نسوان» را پيش آورده سلـطان روسبى‏خانه است که چند فوج قواد دوره ديـده‏ى متخصص دارد و چند سد عشرت‏خانه‏ى متشخـص .ـ داکتر شل‏کن‏هـايمSholkonhaym Ph.D. حکيم را عقيده بر آن ‏است که ‏شعار حريت ‏نسوان او سنجيده‏ترين شعـار ممکن‏است، چرا که گرچه مفهومى به‏ ظاهر ضعيف دارد با رونق آن کسب‏وکار ارتباطى بس ظريف دارد .

اين شخص اصـلا‌ً از يهوديان جرمانيه است که پدرش در سال‏هاى جهودکشى بـا خـانواده به ينگه‏دنيا گريخته سال‏هـا دسته‏جمعى جلو دهنه‏ى کنيسه‏ى بزرگ نيايـارک N.Y گدائى ‏مى‏کرده‏اند تا سرانجام بر اثر حسن‏ شهرتى که‏ در حرفه‏ى جيب‏برى و کيف‏زنى به‏دست مى‏آورد به ‏مقام پدرخواند‏گى ِ گداهاى ساحل ‏شرقى انتخاب‏ مى‏شود و با پشت‏کارى عجيب به رياست مافيهاMafia ى کـل ايالات متفرقه‏ى امريغ مى‏رسد. پسرش ملا يزقل شل‏کن‏هايم که در پدرنامردى گوى سبقت از هم‏گنان ربوده، امروزه با اسم ساختگى ِ قيسينجر دست راست حکومت‏ است (۱). اين شخص و شخص ديگرى ‏که پرافسورسفکن‏برگ Prof.Seftkonberg نام دارد و اصـلا‌ً از مردم نزديک قطب شمالی‌ست سال‏هـا پيـش بـه ‏دست مرحوم مبرور ابن ديـلاق منجـم سنت ‏شـده دين حق پذيرفته‏اند و الحال به شيلـنغ که نوعى لولهنگ باشـد طهارت مى‏کنند.

۱.  در ولايت ‏خودمان ‏هم ‏مى‏گويند: «اگر طالب ‏جاده‏ى ‏امن ‏و امانید راهزن ‏را راه‏دار كنيد.»

تاريخ: ۱۳۹۳/۱۰/۰۶
كليد‌واژه‌ها: احمد شاملو | سفرنامه ایرانیان به آمریکا
Facebooktwitterredditpinterestlinkedinmail

نظر شما:
نام و نام‌خانوادگی:* رايانامه:* تارنما: